سفارش تبلیغ
صبا ویژن
توانگرى در غربت چون در وطن ماندن است و درویشى در وطن ، در غربت به سر بردن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :4
کل بازدید :239255
تعداد کل یاداشته ها : 64
103/2/13
12:20 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
اقاقیا[75]
دلم گرفته ... دلم عجیب گرفته ... تمام راه به یک چیز فکر می کردم ... اقاقیا هستم ... 13 ساله که اقاقیا هستم ... فقط می تونم بگم یه بچه بیست و چند ساله ام ... پر از سه نقطه های بی مفهوم ...

خبر مایه
پیوند دوستان
 
گلی از بهشت نگاه منتظر خوش مرام اشک تلخ آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام دوزخیان زمین تخیلات خزان زده یک برگ بید عــــشقـــــولـــــک یا زهرا(س) امیدزهرا غریب روزگار یوسف زهرا شمیم حیات توهمات قرن 21 پرواز موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین حاج همت بدون نام تا ریشه هست، جوانه باید زد... خلوت تنهایی اس ام اس عاشقانه ..:: نـو ر و ز::.. مسافر اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز Lovely دنیا به روایت یوسف جوکستان ، اس ام اس ، جوک ، لطیفه ، طنز ،jok+sms http://p30iri.com من و او بال های شکسته یک دختر تنها به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم... تبادل لینک بیا مهندسی شیمی را بهتر ببینیم دختر خیره سر گفتگوهای تنهایی(الی جوجه) مسیحای من دختری تنها یک نوشیدنی گرم در یک فنجان قرمز- امیر بی معرفت حریم یاس قافله شهدا امید زهرا مهندسان پالایش زن بودن ممنوع شهید محمدهادی جاودانی (کمیل) ایکنا(اولین و بزرگترین مرکز مخابره اخبار قرآنی در جهان اسلام)

انگار سلام !!!

این روزها خیلی سرم شلوغه و اگه الان اومدم که بنویسم واسه اینه که دلم خیلی تنگ شده برای حرف زدن... من و مریم و مسعود این روزها سخت مشغولیم بیشتر از 14 ساعت در روز کار و مطالعه می کنیم ... تازه به زور این چشم بادومی ها رو راضی کردیم که ما رو تو مسابقه بپذیرن ... تیم هم که سه نفره شد ... برامون دعا می کنی ؟؟؟؟ برای 9 مرداد که می شه 31 جولای بلیط رزرو کردیم ، 13 هم که مسابقه شروع می شه ... با دو قسمت : تقطیر آب و اتانول و طراحی موتور اتانولی...

 

اگر در زندگی هدفی داری که رسیدن به آن تلاش بسیاری می خواهد.

کوشش بسیار می طلبد /نیاز مند علاقه ی بسیار است.

و دست یافتن به آن به مبارزه نیاز دارد.

همیشه در انتظار

صبح خواهی بود

تا ببینی روز نو برای تو چه خواهد داشت

اگر در زندگی کسی را داری/که تو را کاملا" درک می کند

ایده هایش مانند توست

به تو اطمینان دارد/و به آنچه می کنی ایمان دارد

همیشه در انتظار

شب خواهی بود

چون هرگز تنها نخواهی بود!!!!!!!!!!!!!

من از نهایت شب حرف می زنم

من از نهایت تاریکی

و از نهایت شب حرف می زنم

 

اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور

ویک دریچه که از آن

به از دحام کوچه ی خوشبخت بنگرم......

 

قراره باز بریم تهران کار کنیم...

 

اینم یه عکس از چین
87/3/25::: 1:59 ع
نظر()
  
  

 

بسم الله الرحمن الرحیم
که از همه حرف ها قشنگ تر و دلنشین تره .... خیلی حرف هست که بدا میام می گم ......» فعلا همین تیکه رو داشته باشید تا بعد...

 

این که مدام به سینه ات می کوبد، قلب نیست؛ ماهی کوچکی است که دارد نهنگ می شود. ماهی کوچکی که طعم تنگ آزارش می دهد و بوی دریا هوایی اش کرده است.

قلب ها همه نهنگانند در اشتیاق اقیانوس. اما کیست که باور کند در سینه اش نهنگی می تپد؟!

آدم ها ماهی ها را در تنگ دوست دارند و قلب ها را در سینه. اما ماهی وقتی در دریا شناور شد ماهی است و قلب وقتی در خدا غوطه خورد، قلب است.

هیچ کس نمی تواند نهنگی را در تنگی نگه دارد؛ تو چه طور می خواهی قلبت را در سینه نگه داری؟ و چه دردناک است وقتی نهنگی مچاله می شود و وقتی دریا مختصر می شود و وقتی قلب خلاصه می شود و آدم قانع.

این ماهی کوچک، اما بزرگ خواهد شد و این تُنگ، تَنگ خواهد شد و این آب ته خواهد کشید.

تو اما کاش قدری دریا می نوشیدی و کاش نَقبی می زدی از تُنگ سینه به اقیانوس. کاش راه آبی به نامنتها می کشیدی و کاش این قطره را به بینهایت گره می زدی. کاش...

بگذریم...

دریا و اقیانوس به کنار. نامنتها و بی نهایت پیشکش.

کاش لااقل آب این تُنگ را گاهی عوض می کردی. این آب مانده است و بو گرفته است. و تو می دانی آب هم که بماند می گندد. آب هم که بماند لجن می بندد. و حیف از این ماهی که در گِل و لای بلولد و حیف از این قلب که در غلط بغلتد!

عرفان نظر آهاری

 


87/3/4::: 9:36 ع
نظر()
  
  

 

به قول دوست بدون نام ....بسمک

به قول خود بدون نام و یک تکه نان : سلام

 

الان که ایام فاطمیه است می خوام همه چیز رو تغییر بدم ... می خوام زندگی کنم

 ندز حضرت زهرا ( سلام الله علیها )

 


87/2/31::: 1:25 ع
نظر()
  
  

 

دلم نیومد اول دهه ی فاطمیه نیام و حرفی از خانمم حضرت زهرا ( سلام الله علیها )نگم

دلم خیلی گرفته...

فاطمه(سلام الله علیها) یک عشق خاتم کاری است .


87/2/30::: 2:39 ع
نظر()
  
  

سلام ،


 ما کار گروه رو دوباره شروع کردیم ، هر از چند گاهی جلسه ای ( ببخشید ... میتینگی !!!) بر گزار می کنیم و مثلا برنامه ای می ریزیم و مثلا جو می گرتمون که ای داد بیداد !!! مرداد قراره بریم مسابقه ، به قول بچه های تیم ما باید یاد بگیریم که هم امتحانامون رو خوب بدیم و هم اینکه بریم گل بکاریم و بر گردیم ... امروز طی میتینگی که داشتیم استاد تیم ( افتاد که کی رو می گم دیگه ، استاد ؟؟؟؟!!!) گفتن :‏« من مطمئنم که ما حتما تو پوستر اول می شیم ، ما حتما در جمع ده تیم برتر مسابقات حضور خواهیم داشت » استاد این اعتماد به نفستون ستودنیه ، یعنی به قول بچه ها ، اعتماد به نفستون در حد تیم ملیه !!!

دلم گاهی تنگ می شود، برای مسافری که کودکانه بزرگ شد. برای مسافری که ستاره خالیش، با وهم گلی می لرزید. برای مسافری که اهلی می کرد، ولی کوچکتر از آن بود که همه کس کسی بماند. دلم برای آن شادترین، برای آن آرام ترین، دلم برای بی قرار ترین مسافر، گاهی تنگ می شود.

 

زیبایی ام را پایانی نیست

وقتی که در چشمان تو به خواب می روم

و هراس کودکانه ام را از یا د می برم

در عطری که از تو بر سینه دارم

چه بی پروا دوستت دارم

و چه بی نشان تو را گم میکنم

وقتی که دروغ میگویم

به مردی  که در چشمهای من تو را جستجو میکند

 

 


87/2/19::: 7:24 ع
نظر()
  
  

اردیبهشت شده ، ماه من ، ماه اقاقیا ... 

 

نخست
دیر زمانی در او نگریستم
چندان که،چون نظری از وی باز گرفتم
درپیرامون من
همه چیزی
به هیات او در آمده بود.
آنگاه دانستم که مرا دیگر
از او گزیر نیست...

من از باغ معلّق آسمان کبود آمده ام،
از کشف سیّاره ای دور دست،
از جستجوی گلی که بکارت بهار و


قاصد رستگاری بود...

پ.ن1: این آدم نا محترمی که به اسم بدون نام ، با قصد یا بی قصد برا من کامنت گذاشته ...» طرف هرگز به خاطر این کار مسخره ای که کردی ... می بخشمت !!! چون تجربه شدی واسم //// استاد بدون نام عزیزم ...» ازت عذر می خوام که با طناب یکی دیگه رفتم سر کار!!!

پ.ن2: منتظر ادامه مطلب پست قبلی تو پست بعدی باشید!!!

پ.ن3: دلم خیلی تنگ شده .... یا علی گفتیم وبرای آغازی دوباره ...



 این عکس رو از تو وبلاگ بدون نام جان استاد برداشتم .... ببینید چه باسلیقه است بچم!!!

 

 

به یاد بدون نام
87/2/5::: 10:16 ع
نظر()
  
  

سلام
اصلا فکر نکنید که برد و باخت برام مهمه ها ! نخیر تنها چیزی که در یک مسابقه مهمه : برد و باخته !!!
می دونید خیلی وقتا شده که دوستام بهم گفتن فلانی تو چقدر آدم رویایی هستی یعنی نمی خوای واقعیت های زندگی رو ببینی ، تو همیشه امیدواری و هیچوقت دست از تلاش بر نمی داری ،
می دونی این حرفشون رو خیلی قبول دارم ، چون من آدمی هستم که هرگز روم کم نمی شه و در بدترین حالات به بودن خدا امیدوارم ، اینطوریم نیست که هر چه پیش آید خوش آید ، ون این وسط یه منی وجود داره که پیش آمد ها رو به وجود میاره ، قبول داری ؟؟؟ شایدم نداری !!! خب اگه دوست داری در موردش برام بگو اگه هم نه که هیچی ...
اساتید محترم فقط یه چیزی بگم : که هر چه دارم همه از دولت قرآن دارم...

حالا برید سر اصل مطلب :

 

با وجود این که آیات و روایات بسیاری بیانگر این است که نا امیدی و یاس ، علاوه بر جنبه های رکود و توقف همه جانبه ، مورد خشم و غضب خدای متعال و ائمه اطهار ( علیهم السلام ) می باشد ؛ ولی متاسفانه علل گوناگونی دست به دست هم داده و این گناه بزرگ و ویرانگر را رایج نموده است .

1. شیطان:
یکی از نیروی هایی که انسان را به یاس می کشاند ، شیطان پلید است که مرتبا امور منفی و یاس آور را برای انسان تکرار می کند ؛ تا شاید بتواند فرد یا افرادی را هماهنگ با اندیشه خود نماید . قرآن از این روش او به وسوسه و القا ئات شیطانی تعبیر می کند . شیطان هر لحظه می گوید :« این چه دنیایی شده ؟! دیگر زندگی ارزشی ندارد ! مرگ بهتر از این زندگی است ! آخر چرا من باید این چنین باشم ؟! مگر من چه کرده ام ؟! بعد از این همه دلسوزی و تلاش ... حالا قدر من را نمی دانند ؛ پس ... تا کی صبر کنم ؟هیچ کس نیست درد مرا ، احساساتم را ، علاقه ام را درک کند ؛ اگر کوه بود متلاشی می شد ، من که آدمم ! ای آقا ... من که دیگر نمی توانم این وضع را تحمل کنم!و...»
سپس شیطان می خواهد نقش مهلک خود را ایفا کند ... و نتیجه : مرگ ، فرار ، انحراف.
حالا دیگر شیطان آدم را رها می کند ، چرا که نقشه ی خود را عملی کرده است ، نا گاه چشمت را باز می کنی : خواهی فهمید که نه دین داری ، نه دنیا و نه آخرت ، بله ! شیطان را خوشحال و خدا را غضبناک کردی.

2. کوتاه اندیشی :
قرآن در آیه 77 سوره ی مبارکه نساء می گوید :« بهره های آخرت هم بهتر و هم ابدی و پاینده است » ولی جمعی به پاداش های اندک وبهره های کوتاه ومحدود اکتفا می نمایند و خود را از ثمرات اخروی محروم می سازند . نمی شود انسان کوتاه اندیش باشد و و به مقامات عالیه و معنوی نایل آید . پاداش های جاوید و عالیه بهشت از آن نیکان ، صالحان و متقین می باشد ؛ نه از آن افرادی سست عنصر و کوتاه فکر . آری ! کوتاه اندیشی افراد موجب یاس و نا امیدی افراد می شود ؛ مثلا : اگر پدری فرزندش را مجبور کند تا به مدرسه برود و او هم با تمام توان ، تلاش نماید تا به مدارج و مقامات بالا برسد ؛ اتفاقا شب آخر امتحانات ، به علت دیگری پدرش او را کتک بزند و یا با او قهر کند ، اگر این شخص فردا به جلسه امتحان نرود و موجب مردودی خود گردد ؛ آیا افراد عاقل او را سرزنش نخواهند کرد و به او نمی گویند : پسر جان ! آن کتک برای فلان کار خلافت بوده ، ربطی به امتحانات نداشته ؛ چرا زحمت هایت را هدر دادی؟ 

ادامه داره...

 


87/2/2::: 9:19 ع
نظر()
  
  

سلام به اساتید گرام خودم ‍؛

یه حرکت جالب توجهی انجام دادم که بیا و ببین : شرکت در جشنواره ی وبلاگ نویسی تبیان استان زنجان( این قسمت رو مثل این آقاهه که تبلیغ بانک ها رو می خونه بخونید !!!)

این جشنواره در دو بخش عمومی و خصوصی در حال برگزاریه و خب از اونجایی که من آدم مثبت و فعالی هستم توش ثبت نام کردم .

برای دیدن سایت جشنواره لطفا مشرف شید کنار صفحه ...» همین دست چپ ، صبر کن شایدم دست راست صفحه !!! نمی دونم خودت ببینش دیگه ، بازم گیر دادی ها !!!

فعلا ...

 بر و بچز یه خبر خوب : بلاخره من تونستم تو وبلاگم عکس بذارم ، به افتخارش : بیب بیب هورااااااااااااا


87/1/31::: 12:31 ع
نظر()
  
  

سلام

من از سفر اومدم در حالیکه اصلا حال خوشی ندارم  
یعنی احساس خوبی نیست ، یه چیزی تو مایه های خواب و بیداری... احتمالا بی خیالش ، حالا هی من براتون توضیح بدم ، که چی بشه ؟؟؟ قراره کسی نسخه ی متفاوت بپیچه ؟؟؟؟؟؟ به جون خودم و خودش که نه!!!
این دو سه روزی که کاشان بودم خیلی بد گذشت...اگه کاشانی هستی لطفا به خودت نگیر ... چشمتون روز بد نبینه ، رفتم زیر سرم و فشار 8 و موت و ...( باز که نگفتی دور از جون
) : این یعنی من الان اصلا حال ندارم که بچه باشم ، شیطونی کنم ، تو راهروی دانشکده سر به سر بچه ها بذارم و حتی اگه کسی بهم اخم کرد بزنم پس گردنش و هر هر بخندم !!! این یعنی الان حتی حوصله ی دیدن کارتون رو هم ندارم و البته فکر نکنی که میخوام بزرگ بشم ، نه !!! خیال کردیمن هنوزم همون بچه ی کوچولوی شیطونم... فقط خسته ام ، فقط از دلتنگی طولانی بیزار شدم ، فقط از حرفای تکراریه شما آدم بزرگا بدم میاد ، شما ها که فکر میکنید زندگی اون چیزی که شما می گید ، آدم بزرگایی که حتی فرق یه کلاه با ماری که یه فیل تو شکمشه رونمی دونید ( اگه شازده کوچولو رو نخوندی خب به من چه ؟؟؟ تقصیر خودته )

دیروز داشتم یه متنی می خوندم گفته بود :« اگه من قرار بود یه بار دیگه به دنیا بیام حتما ابله تر و پر خطر تر زندگی می کردم» ، می دونی من با اینکه یک بار به دنیا اومد ولی تو همین یک بار...( اه اصلا فکر کنم قاط زدم ها ...) من الان می خوام برم ناهار سلف رو بخورم ، 2 هم فرآیند پالایش داریم با استاد گرام مطهری ، بسی بسیار خرسندم ...

پ.ن1: اینو واسه کلاسش اومدم!!!

پ.ن2: این کتاب شازده کوچولو رو هدیه می دم به شماهایی که فکر می کنید اگه بزرگ بشید همه چی حله!!!
www.shamlou.org/thelittleprince/text/thelittleprince.html

 

  چه بگویم ؟ سخنی نیست.
می وزد از سر امید نسیمی،
لیک، تا زمزمه ای ساز کند
در همه خلوت صحرا
به ره اش
نارونی نیست.
چه بگویم ؟ سخنی نیست.

پشت در های فروبسته
شب از دشنه و دشمن پر
به کج اندیشی
خاموش
نشسته ست.

بام ها،
زیر فشار شب
کج،
کوچه
از آمد و رفت شب بد چشم سمج
خسته ست.


چه بگویم ؟ سخنی نیست
در همه خلوت این شهر، آوا
جز ز موشی که دراند کفنی، نیست.

وندر این ظلمت جا
جز سیانوحه ی شو مرده زنی، نیست.

ور نسیمی جنبد
به ره اش
نجوا را
نارونی نیست.

چه بگویم؟
سخنی نیست...

احمد شاملو

 

 


87/1/28::: 12:47 ع
نظر()
  
  

سلام
دیدی چی شد ، ؟؟؟ در حال حاضر که از خستگی دارم می میرم ( بگو دور از جون)!!! 

آخه می دونی امروز صبح کله ی سحر پا شدم بدو بدو رفتم دانشگاه مرکزی ،تازه 150 تومن دادم پول تاکسی یه بلیط 25 تومنی که خرج کردم با کلی هول و هراس و با 15 دقیقه تاخیر رسیدم دانشگاه ( حدس می زنید چی دیدم ؟؟؟؟بابا هیجانی می شید چرا؟؟؟!!!چیز خاصی ندیدم که!!!فقط کلاسمون تشکیل نشده بود ، به علت گم شدن کلیدآزمایشگاه حرارت، البته اولش یه کم غمنگیز بود ولی بعدش ...)
کلاس ساعت 10 هم که عمومی باشن ،با کلی زحمت رفتم تحقیق واسش پیدا کردم ،اولش گفته بود باید ارائه بدین ، واسه همین کلی خونده بودمش ، بعد استاد محترم سر کلاس فرمودن: منابعت رو بگی کافیه!!!آخه این چه حرکتی که با یه دانشجوی زحمت کش می کنید ؟؟؟؟)

حالادر هر صورت من فردا 7صبح دارم میرم کاشان مسابقات سراسری قرآن دانشجویی،تا سه شنبه هم نیستم .

دلم واستون تنگ می شه.مواظب خودم میشم!!!شما هم بیاید هی بهم سر بزنید و جام رو خالی کنید ، زمان مراسم آش پشت پا متعاقبا اعلام می گردد!!!

 

پ.ن1:چند روز پیش زنگ زدم یکی از دوستام که قمیه ولی تو دانشگاه تهران درس میخونه، بعد از کلی حال و احوال برگشته می گه:فلانی ، من الان تو مکه هستم!!! من رو میگی اصلا قندیل بستم !!! یعنی چقدر برام پول تلفن میاد ؟؟؟(مدت مکالمه :1 دقیقه و10 ثانیه)

 

پ.ن2:قالب جدیدم خوشگله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

پ.ن3: بازم برات یه هدیه دارم :

غریبه

کم و بیش
همه غریبه‌ایم
آن‌هایی که من
بیشتر دوست‌شان دارم
غریبه‌ترین‌اند
غریبه‌ها
از من که با خویش غریبه‌ام
غریبه‌تر نیستند
و عشق
همیشه سنگی است غریبه
که باقی می‌ماند


87/1/24::: 1:24 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >