کاملا کپی برداری شده از وب یکی از پیشکسوتان موسوم به ...( اسمش یادم رفته !!!!!)
اقاقیا در سال 86 بصورت ام پی تری!
نمی دونم اسم اینکه وبلاگ زدم رو چی بذارم ؟؟؟؟
خاطره سال: شرکت در مسابقات کمیکار و مقام اول پوستر و راهیابی به مسابقات چین.
عذاب سال: خودش می دونه و خودم!
شادی سال: زنگ ردم به یه یارویی ، نصف زندگیم کشف شد!
شیرینی سال: وقتی فهمیدیم پوسترمون اول شده ، دو تایی با مریم نشستیم کف سالون و گریه کردیم ، پسرا هم که از زور خوشحالی نا پدید شدن!
تلاش سال: 3 ماه تابستون تو کانون قرآن ، ماشین می ساختیم!
اتفاق نادر سال: 3 بار سفر اصفهان!!!!
سرگرمی سال: پارسی بلاگ که تازه کشفش کردم ، قبلش هم که دفترچه خاطراتام!
تیم سال : کالیستو
دعوای سال : کی لیدر بشه واسه تیم؟؟؟؟
فتح سال : پیدا کردن و البته راضی کردن پارک علم و فناوری بعد از 2 ماه!!!
استاد سال: دکتر مقدسی !
بازدید سال: پالایشگاه اراک!
حسرت سال: ریاضیات مهندسی اونم با سپهریان!
آهنگ سال: 6 تا آهنگ از شجریان (مخصوصا بیات زند )
فیلم سال: یک تکه نان!
سریال سال: ساعت شنی!
تعجب سال: موافقت دکتر براتی با گرفتن طراحی راکتور ، ترم بعدشم کنترل فرایند 1 اونم فقط 2 تا از 84ایها!
رادیو سال: رادیو جوان،برنامه ی هفت شنبه!
شب سال: پنج شبی که تو جامعه بودم و امتحان داشتیم ، تو کل 5 شب 4 ساعت نخوابیدم ، با سه شبی که تا 4 صبح تو سالن ورزشی خوابگاه ماشین تست می کردیم!
روز سال: روزی که از رفتن یکی به مشهد خیلی دلم شکست و حسودیم شد ، زنگ زدن خونمون گفتن بیاید برید مشهد بعد از 2 سال!
خاله خرسه سال: دوستی با یکی !!!!!
افتخار سال: با هام تو شبکه ی استانی مصاحبه کردن( بسوزه پدر ریا)!
بیخیالی سال: حرارت 1 ، وقت امتحان 2 ساعت و نیم بود ، 45 دقیقه که از امتحان گذشت دیدم دارم گیج می زنم پا شدم برگه سفید دادم استاد( البت پس گردنیشم نوشیدیم!!!)، این آخریا هم که کلا بی خیال بودم!!!
جوک سال: م.ر ( یکی از ...)
تصمیم ابلهانه سال: یکی کردن همه ی کلاسای ترم بهارم با ... در حالی که ...!
دوست سال: مریم تو شبای جامعه به همرام دوستاش
دشمن سال: مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد!!!!
دوست موبایلی سال : مریم یزدان زاد ، فاطمه انیسی ، مرضیه عبدالوهابی( هر کدومشون مال یه جای پرتی از دنیان !!!)
دوست اینترنتی سال : یه یاروی توپی به اسم بدون نام ، یه دختر مسیحی مالزیایی به اسم {سم}
ریسک سال: استفاده از گاز هیدروژن به عنوان سوخت ماشین ، از اول کار اشهدمون رو خونده بودیم ولی هیچی نشد!
بی انصافی سال: حرفای ... که بعد از کلی تراوش احساس من نسبت به ... میل کرده بود برام!
ناامیدانه ترین لحظه سال: بعد از خوندن همون حرفا ( در حد موت)!!!، یه جای دیگه هم بود ، روز مسابقه وقتی ماشین اصلا از سر جاش جم نخورد ، بچه ها داشتن خودشون رو برای مسابقه ی اصلی آماده می کردن و من مثل این کشتی غرق شده ها همینطوری داشتم به 6 ماه تلاشمون فکر می کردم و اشک می ریختم .
بی خیال سال : جناب مهندس فخاری !!!! تو لحظات حساس مسابقه دست بغل زده در حال نظارت بودن ، وقتیم ماشین جم نخورد ، انگار نه انگار ( فیگورشون که عمری به هم نخورد !!!!)
سفر داخلی سال : 65 بار رفتیم پالایشگاه برای شارژ مخزن ، ولی کلا یه بارش رو گذاشتن بریم تو!!!
کارگاه سال : کانون قرآن!!!
فحش سال: 5 واحد با یه دکتری برداشتن ، اونم کور کورانه!
حرکت انتحاری سال: 15 گرفتن از هدایه ( در حالیکه فکر می کردم هیچی بارم نیست) !!!
سخت ترین قسمت سال: روزهای امتحانای ترم دانشگاه و جامعه ( اصلا اوضام خوب نبو ، گیج گیج )
ناگفته سال: با تمام وجودم ....!
و...
شاید ادامه داشته باشه!
بدین وسیله از همه دوستان دعوت میشه در این روزهای پایانی به این سوالات جواب کوتاه بدن.
خاطره سال/شادی سال/اتفاق نادر سال/سرگرمی سال/بی خیالی سال/حسرت سال/تصمیم ابلهانه سال/سخت ترین قسمت سال.
و هر آنچه خودتون صلاح میدونید!
یاحق.