سلام
دیدی چی شد ، ؟؟؟ در حال حاضر که از خستگی دارم می میرم ( بگو دور از جون)!!!
آخه می دونی امروز صبح کله ی سحر پا شدم بدو بدو رفتم دانشگاه مرکزی ،تازه 150 تومن دادم پول تاکسی یه بلیط 25 تومنی که خرج کردم با کلی هول و هراس و با 15 دقیقه تاخیر رسیدم دانشگاه ( حدس می زنید چی دیدم ؟؟؟؟بابا هیجانی می شید چرا؟؟؟!!!چیز خاصی ندیدم که!!!فقط کلاسمون تشکیل نشده بود ، به علت گم شدن کلیدآزمایشگاه حرارت، البته اولش یه کم غمنگیز بود ولی بعدش ...)
کلاس ساعت 10 هم که عمومی باشن ،با کلی زحمت رفتم تحقیق واسش پیدا کردم ،اولش گفته بود باید ارائه بدین ، واسه همین کلی خونده بودمش ، بعد استاد محترم سر کلاس فرمودن: منابعت رو بگی کافیه!!!آخه این چه حرکتی که با یه دانشجوی زحمت کش می کنید ؟؟؟؟)
حالادر هر صورت من فردا 7صبح دارم میرم کاشان مسابقات سراسری قرآن دانشجویی،تا سه شنبه هم نیستم .
دلم واستون تنگ می شه.مواظب خودم میشم!!!شما هم بیاید هی بهم سر بزنید و جام رو خالی کنید ، زمان مراسم آش پشت پا متعاقبا اعلام می گردد!!!
پ.ن1:چند روز پیش زنگ زدم یکی از دوستام که قمیه ولی تو دانشگاه تهران درس میخونه، بعد از کلی حال و احوال برگشته می گه:فلانی ، من الان تو مکه هستم!!! من رو میگی اصلا قندیل بستم !!! یعنی چقدر برام پول تلفن میاد ؟؟؟(مدت مکالمه :1 دقیقه و10 ثانیه)
پ.ن2:قالب جدیدم خوشگله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پ.ن3: بازم برات یه هدیه دارم :
غریبه
کم و بیش
همه غریبهایم
آنهایی که من
بیشتر دوستشان دارم
غریبهتریناند
غریبهها
از من که با خویش غریبهام
غریبهتر نیستند
و عشق
همیشه سنگی است غریبه
که باقی میماند