انگار سلام !!!
این روزها خیلی سرم شلوغه و اگه الان اومدم که بنویسم واسه اینه که دلم خیلی تنگ شده برای حرف زدن... من و مریم و مسعود این روزها سخت مشغولیم بیشتر از 14 ساعت در روز کار و مطالعه می کنیم ... تازه به زور این چشم بادومی ها رو راضی کردیم که ما رو تو مسابقه بپذیرن ... تیم هم که سه نفره شد ... برامون دعا می کنی ؟؟؟؟ برای 9 مرداد که می شه 31 جولای بلیط رزرو کردیم ، 13 هم که مسابقه شروع می شه ... با دو قسمت : تقطیر آب و اتانول و طراحی موتور اتانولی...
اگر در زندگی هدفی داری که رسیدن به آن تلاش بسیاری می خواهد.
کوشش بسیار می طلبد /نیاز مند علاقه ی بسیار است.
و دست یافتن به آن به مبارزه نیاز دارد.
همیشه در انتظار
صبح خواهی بود
تا ببینی روز نو برای تو چه خواهد داشت
اگر در زندگی کسی را داری/که تو را کاملا" درک می کند
ایده هایش مانند توست
به تو اطمینان دارد/و به آنچه می کنی ایمان دارد
همیشه در انتظار
شب خواهی بود
چون هرگز تنها نخواهی بود!!!!!!!!!!!!!
من از نهایت شب حرف می زنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
ویک دریچه که از آن
به از دحام کوچه ی خوشبخت بنگرم......
قراره باز بریم تهران کار کنیم...